کد مطلب:140435 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

شهادت محمد بن عباس
مرحوم صدر قزوینی در كتاب حدائق الانس می نویسد:

از جمله مستشهدین در ركاب سلطان دنیا و دین فرزند قمر منظر ماه پیكر و شجیع ناس محمد بن العباس است.


عباس بن امیر علیهماالسلام سه پسر داشت كه یكی از آنها به نام محمد در كربلاء همراه پدر بود.

قمر بنی هاشم علاقه تامی به وی داشت و او را هیچ گاه از خود جدا نمی كرد از ماه، خورشیدی به عمل آمده بود كه ماه تمام از تاب رخساره اش رشگ می برد و مهر جهان افروز از عكس عارض دلربایش در عرق خجلت می نشست



از محیط فضل زیبا گوهری آمد پدید

بر سپهر مجد رعنا اختری آمد پدید



از بس این جوان مقدس خدای را سجده كرده بود كان بین عینیه اثر السجود در میان دو چشمان مباركش علامت سجده ظاهر بود نماز تهجد وی ترك نمی شد چون قمر بنی هاشم كار برادرش حسین علیه السلام را زار دید اول برادران خود را تصدق خاكپای حضرت كرد بعد جوانش محمد را طلبید كفن به گردن و شمشیر به كمرش بست آن ماه تمام را آورد بدور امام علیه السلام گردانید اذن جهاد و جان نثاری او را از حضرت شهریاری گرفت فرمود نور دیده در این محنت آباد جهان همان روی به خرم آباد بهشت ببر كه ساعت دیگر بتو خواهم رسید.

محمد نیز دست و پای عمو را بوسید و با عمه ها خداحافظی كرد، روی به میدان نهاد.

كیفیت مبارزت و چگونگی جنگ او در مقاتل مذكور نیست همین قدر ابن شهرآشوب و دیگران محمد بن عباس را در شمار شهداء كربلاء می آورند و قاتل وی نامردی از قبیله بنی دارم است كه داغ این جوان را به دل قمر بنی هاشم نهاده و حرملة بن كاهل روزی كه به كوفه آمد سر محمد بن عباس را به گردن اسب خود آویخته بود كه مرحوم مجلسی و صاحب تبر مذاب روایت می كنند، اما صاحب تبر مذاب نیز از هشام بن محمد و از قاسم بن اصبغ نقل می كند، كه گفت آن روزی كه اهل بیت رسالت را وارد كوفه می كردند من نیز از جمله تماشائیان بودم اذا


بفارس من احسن الناس وجها سواری كه از همه سواران نیكو صورت تر بود دیدم بر اسبی جلف سوار است قد علق فی لبد فرسه رأس غلام امرد كأنه القمر لیلة تمامه آن سوار سر جوانی را به گردن اسب خود آویخته بود كه اصلا مو در صورت آن جوان نبود ولی در حسن و درخشندگی آن سر مانند قرص قمر كه در شب چهارده بدرخشد می درخشید و الفرس یمزح فاذا طأطأ رأسه لحق الرأس الارض اسب جلف آن سوار جانی كه بازی و مزاح می كرد سر را به زیر می آورد آن سر بریده نورانی مثل گوی بر زمین می رسید و بخاك می كشید.

پرسیدم این سر كیست؟

گفتند: این سر مبارك محمد بن عباس است.

سپس مرحوم صدر قزوینی نوشته است:

این روایت تبر مذاب را هر كه نوشته سر عباس بن علی علیهماالسلام نوشته و هر كه از ذاكرین و واعظین در منابر خوانده و می خواند سر عباس بن علی علیهماالسلام می خواند ولی تأمل و تفكر ننموده اند كه سهو كاتب و یا غفلت ناقل عباس را بجای محمد نوشته و محمد را از قلم انداخته و اشتباه شده و الا ابوالفضل العباس كه صاحب دو پسر و به قولی سه پسر و یك دختر بوده و لااقل سن مباركش از سی و پنج سال متجاوز بوده چگونه جوانی امرد می شود لذا یا ناقل غفلت كرده از اینكه محمد بن عباس را عباس گفته و یا كاتب سهو نموده است.

حاصل كلام قاسم بن اصبغ می گوید:

سر را شناختم ولی سوار كه سر مبارك را به گردن اسب خود آویخته بود نشناختم پرسیدم كیست؟

گفتند: حرملة بن كاهل اسدی است.

قاسم گوید: آن قدر زمانی نگذشت كه حرمله را دیدم با صورتی سیاه و با حالتی تباه آمد چهره ی او از شدت سیاهی قیرگون شده به او گفتم:


ای پلیدك، آن روز كه با شوكت تمام بر اسبی سیمین لجام نشسته بودی و سری همچون ماه تمام به گردن اسب آویخته بودی عیش و نشاطی داشتی و صورتی بهتر از صورت تو ندیدم، اكنون چرا باین روز افتادی كه از تو قبیح تر و سیاه تر كسی را نمی بینم؟

قاسم گوید: حرمله شروع كرد به گریه كردن و گفت ای قاسم به خدا از همان روز كه این فعل از من صادر شد شب كه به خواب رفتم دیدم دو نفر شدید الغضب آمدند گریبان مرا گرفتند و در میان آتشی افروخته انداختند و هر شب تا حال این كار را بر سر من می آورند و كسی نیست كه مرا از دست ایشان خلاص كند.

فرد



دیدی كه خون ناحق پروانه شمع را

چندان امان نداد كه شب را سحر كند



اما روایت مجلسی علیه الرحمه:

در بحار از ابوالفرج و او نیز از مدائنی و او از قاسم بن اصبغ روایت می كند كه گفت:

نامردی از بنی دارم را دیدم صورتی چون قیر سیاه دارد كنت اعرفه جمیلا شدید البیاض و من پیش از آن دیده بودم و او را می شناختم وی بسیار نیكو صورت و سفید روی بود پرسیدم چرا به این روز افتادی؟

جواب داد: انی قتلت شابا امرد مع الحسین علیه السلام و بین عینیه اثر السجود من در كربلا جوانی امرد را كه با حسین علیه السلام بود كشتم در میان دو چشمش آثار سجده بود و از آن روز الی اكنون هر شب كه بخواب می روم آن جوان می آید و گریبان مرا می گیرد و در آتش جهنم می اندازد و هر كس كه بیدار است صدای مرا می شنود.